نويسنده:
امتياز به مطلب:
/0
1392/12/12
27
بازديد: 22452
درباره چزابه
درباره چزابه
چزابه
تنگه چزابه بين تپه هاي رملي وهور الهويزه قرار دارد اين تنگه در 17 كيلومتري شمال غربي شهر بستان و بر سر مسير مرزي فكه – بستان قرار دارد، اين تنگه به علت قرارگيري در بين هور و تپه هاي رملي يك گلوگاه محسوب شده و به علت قرارگيري در مسير دستيابي به شهرهاي بستان، سوسنگرد و اهواز از موقعيت استراتژيكي بسيار بالايي برخوردار است. زيرا نيروي مهاجم براي دستيابي به جاده بستان ـ سوسنگرد كه بهترين ونزديك ترين معبر وصولي به اهواز مي باشد. بايد از اين تنگه عبور كند.
اين تنگه يكي از پنج معبر اصلي هجوم ارتش عراق به خوزستان بود. در هجوم 31/6/1359 به اين تنگه ، با وجود مقاومت اندك مدافعان آن، ارتش عراق نتوانست موفقيت خود را تا 2/7/1359 در چزابه تثبيت كند ، نيروهاي ارتش عراق پس از سه روز درگيري در نوار مرزي، در چهارمين روز (3/7/1359) از تنگه چزابه عبور كرده و به طرف تپه هاي الله اكبر وبستان پيش آمدند. از آن زمان تنگه چزابه در اختيار دشمن بود تا اينكه در روز 8/9/1360 در جريان عمليات طريق القدس آزاد شد.
در آستانه عمليات فتح المبين در 17/11/1360 نيروهاي عراقي با حمله به اين تنگه حدود 300 متر در عمق مواضع خودي رخنه كردند. هدف دشمن از اين حمله به تاخير انداختن عمليات فتح المبين بود. در برابر اين اقدام دشمن، 18 گردان از نيروهايي كه سپاه پاسداران براي اجراي عمليات فتح المبين آماده كرده بود به تدريج به چزابه اعزام وبا دشمن درگير شدند، ليكن نه تنها موفقيتي به دست نيامد، بلكه حدود 1000 تن از رزمندگان به شهادت رسيدند.
در تاريخ 1/12/1360 چهار گردان ديگر از سپاه پاسدارن به فرماندهي حسن باقري طي عملياتي با نام امير المؤمنين (ع) از منطقه رملي شمال تنگه (تپه نبعه) وارد عمل شده واز پشت به عراقي ها يورش بردند كه با كشته شدن حدود 400 تن از قواي دشمن، آنان را از تنگه دور كردند.
در هفدهم بهمن1360 صدام به سربازانش اعلام كرد كه فردا ظهر خواهران شما در بستان براي شما ناهار ميپزند! (حالا منظور از خواهران چه كسي بود اين را نميدانم چون بستان يك منطقه نظامي بود كه دست بچههاي ما بود.) عراق شب هفدهم بهمن شروع كرد به آتش تهيه ريختن در تنگه چزابه و آتشي كه عراق در اين منطقه ريخت واقعاً در آن روز بينظير بود. چرا ميگويم بينظير بود؟ چون آتشهايي كه عراق در جاهاي ديگر ميريخت در منطقه وسيعي بود مثلاً در عمليات والفجر يك عراق در منطقه شرهاني در عرض سه روز حدود يك ميليون و هشتصد هزار گلوله و نهصد و شصت قبضه توپ ريخت كه اين آتش هم به نوبه خودش وسيع و شديد بود. يادم است شبهاي آنجا از بس تير و گلوله شليك ميشد، مثل روز برايمان روشن بود و توپخانههاي عراق از يك طرف شروع ميكردند به زدن. منتها اين منطقه منطقه بزرگي بود، اما منطقه تنگه چزابه، يك تنگهاي به عرض هشت و نيم كيلومتر و به عمق دو تا سه كيلومتر بود. يك زماني آدم دستش را ميگذارد روي رگبار، چهار ـ پنج تا ميزند و بعد ماشه را رها ميكند و باز دوباره ميزند، ولي نيروهاي عراق براي اين تنگه وحشيانه عمل كردند و دست شان را گذاشته بودند روي رگبار و تا آخرين فشنگ شان را بيوقفه ميزدند و اگر نبود عملياتهاي گستردهاي كه بچههاي ما بعداً در اين منطقه داشتند شك نكنيد كه ارتش عراق با آن آتش حجيمش در منطقه ماندگار ميشد و پيشروي ميكرد.
عراق حدود يك هفته با تمام سلاحهايي كه در منطقه داشت، اينطور آتشي به پا كرده بود. يعني تا 25 بهمن وضع به همين منوال بود، اما نه تنها عراق نتوانست فردا ظهري كه صدام گفته بود ناهار را در بستان بخورد، بلكه تا يك هفته بعد هم همچنان با مقاومت بچههاي ما اين آتش ادامه داشت. عراق بر روي اين قضيه يك تبليغات بسيار وسيعي راه انداخته بود و از تمام اينها فيلم گرفته بود. بعداً كه ما فيلمش را ديديم صحنههاي جالبي بود. مثلاً كاتيوشاها را نشان ميداد كه مرتب پر ميكردند و به قول بچههاي ديدهبان شكم شكم خالي ميكردند! بدون هيچگونه توقفي اين كاتيوشاها مدام پر و خالي ميشدند و جالب اينكه تانكهايشان هم رگبار ميزدند! وقتي آتش پشت سرمان را نگاه ميكرديم ميديديم كه درست از يك گوشه آتش ميريختند تا سمت ديگر و شخم ميزدند و دوباره همين كار تكرار ميشد. جالب اينكه فقط منطقه را نميزدند و آتششان به ارتفاعات اللهاكبر هم ميرسيد. يعني تمام اين منطقه زير آتش بود. حالا علت اين آتش سنگين چه بود؟ عراق از يك طرف فهميده بود كه بچههاي ما دارند در منطقه فتحالمبين فعاليت ميكنند و از طرف ديگر چون فكر ميكردند ايران احتمال دارد 22 بهمن عملياتي داشته باشد، به همين دليل آنها آتش خودشان را از 17 بهمن شروع كردند تا جلوي حمله احتمالي ايران را در منطقه فتحالمبين بگيرند. اينها مال هفته اول است، در هفته دوم هم آتش عراق به همان شدت ادامه داشت تا جائي كه توانستند يك مقدار از تنگه را هم بگيرند و ما هم از يك طرف نيرو كم داشتيم و واقعاً نيروهايمان تمام شده بود. نيروهاي باقيمانده مجروح يا شهيد شده بودند! يعني ما نيرويي نداشتيم كه به اين منطقه بيايد و سالم برگردد! يادم هست سردار نجاتي آمد به من گفت فلاني همه رفتند و ظاهراً شما هم در اين قسمت واردتر هستي، بيا و اينها را تحويل بگير! آنروز وقتي من رفتم پاي قبضه ديدم هيچ قبضهاي نيرو ندارد. يعني تمام نيروهايشان شهيد يا مجروح شده بودند و به عقب برده بودندشان! يعني من كه رفتم، قبضه خالي تحويل گرفتم! سردار گفت: اين انبار و اين مهمات تحويل شما! رفتم انبار ديدم روي تمام مهمات را آب گرفته و اصلاً وضعيت داغوني بود. تعدادي از بچههاي لشكر امام حسين(ع) هم آمدند كه از اينكه يك مقدار از تنگه رفته بود ناراحت بودند. اينها هم وارد عمل ميشوند ولي بهخاطر شدت آتش دشمن، زمينگير شده و عدهاي هم به شهادت ميرسند.
عراق حدود يك هفته با تمام سلاحهايي كه در منطقه داشت، اينطور آتشي به پا كرده بود. يعني تا 25 بهمن وضع به همين منوال بود، اما نه تنها عراق نتوانست فردا ظهري كه صدام گفته بود ناهار را در بستان بخورد
من معتقدم چزابه از نظر ميزان آتشي كه بر روي آن ريخته شده، جزء اولينهاست!
حضور صدام در عمليات تنگه چزابه خونينترين صحنه نبرد را دربر داشت
در عمليات تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد شهر بستان، صدام شخصاً در منطقه حضور يافت كه خونينترين صحنه نبرد در طول 8 سال دفاع مقدس در اين منطقه به وقوع پيوست.عمليات طريقالقدس در 8 آذر 1360 آغاز شد و پس از 7 روز نبرد شديد و وارد شدن تلفات، ضايعات پرسنلي و لجستيكي به دشمن و تأمين قسمت عمده هدفهاي پيشبيني شده از جمله آزادسازي شهر بستان به پايان رسيد.
در حين انجام عمليات طريقالقدس نيروهاي عراقي با انجام يك عقبنشيني حساب شده، منطقي و ماهرانه به جنوب نهر نيسان نقل مكان كردند و ضمن حفظ باقيمانده نيروهاي خودشان، فرصت ادامه عمليات را از نيروهاي ايران گرفتند ولي از دست دادن بستان آن هم 15 ماه پس از شروع تجاوز عراق به ايران براي نيروهاي ارتش بعث عراق بسيار سخت و تحمل آن دشوار بود.
در همين زمان مأموريت اشغال و تأمين مجدد شهر بستان كه خصوصيات آن پيش از اين در عمليات طريقالقدس بيان شد و در همان عمليات نيز آزاد و به تصرف نيروهاي خودي در آمد، به قرارگاه فرماندهي منطقه شيب عراق واگذار شد؛ لازم به ذكر است در تنگ چزابه 2 عمليات پدافندي و آفندي توسط نيروهاي جمهوري اسلامي ايران انجام گرفت.
در عمليات تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد شهر بستان، صدامحسين رئيس جمهور عراق شخصاً در منطقه حضور يافت و هدايت عمليات را به عهده گرفت؛ بدين ترتيب از 17 بهمن سال 1360 تا روز 27 همان ماه يكي از خونينترين و وحشتناكترين صحنههاي نبرد در طول 8 سال دفاع مقدس در اين منطقه به وقوع پيوست.
سردار شهيد ولي ا..چراغچي و شيرمرد چزابه شهيد حسن عليمرداني كه عهدهدار مسئوليت پدافند از تنگه چزابه و تپههاي نبئه بودند با رشادت، دلاوري، ايثار و فداكاري غير قابل وصفي در زير باران شديد و شبانهروزي گلولههاي توپخانه و يورشهاي نيروهاي پياده مكانيزه و زرهي ارتش عراق مقاومت و پايمردي كردند؛ نيروهاي دشمن برخلاف تبليغات گسترده فقط توانستند، نخستين خاكريز رزمندگان را تصرف كنند.
حضرت امام (ره) در جلسهاي خطاب به تعدادي از رزمندگان عمليات پدافندي چزابه كه به حضورشان شرفياب شده بودند، فرمودند «شما در عمليات تنگ چزابه اعجاز آفريديد».
سرانجام پس از 10 روز نبرد بيامان، نيروهاي عراق بدون دستاوردي قابل توجه، دست از حملات خود كشيدند و به عمليات پايان دادند.
كشته و زخمي شدن بيش از 2 هزار از افراد دشمن، به اسارت در آمدن 19 نفر رزمندگان، انهدام 11 دستگاه تانك و نفربر به همراه 7 عراده توپ و 7 دستگاه خودرو از دستاوردهاي اين عمليات بود.
((تنگه چزابه)) در جنوب كشور به ياد شهيد عليمرداني نامگذاري شد . او فرمانده قسمتي از نيروهاي بسيج مستقر در تنگه چزابه بود كه توانست با شجاعت و از خود گذشتگي وصف ناپذيري جلوي حمله سه لشگر نيروي زميني عراق را بگيرد . امير سپهبد شهيد صياد شيرازي فرمانده وقت نيروي زميني ارتش- بعد از شكست عراق در جمع مستقر در تنگه در يك سخنراني گفت : «ديگر كسي به اين تنگه چزابه نگويد ، بلكه به ياد رشادت و شهادت شهيد علي مرداني كه مردانه مقاومت كرد و در اينجا به شهادت رسيد تنگه شهيد علي مرداني بگوييد
1. شرح عمليات طريق القدس:
عمليات در بامداد 8 آذر 1360 با رمز مقدس «يا حسين(ع)» به طور همزمان از چند محور از منطقه جنوب آغاز شد، در اين نبرد كه طراح آن شهيد حسن باقري بود و فرماندهي آن را سپاه بر عهده داشت، نيروها به استعداد 23 گردان از سپاه و 9 گردان از ارتش در مصاف با 60 گردان مجهّز دشمن، نبرد را از چند محور آغاز كردند و با عبور از منطقه رملي در شمال بستان دشمن را دور زده و بستان را فتح كردند و نيروها به همه اهداف از پيش تعيين شده رسيدند، طي اين عمليات، منطقه اي به گسترة 650 كيلومتر مربع شامل شهر بستان، تنگه استراتژيك چزّابه 70 روستا و پنج پاسگاه مرزي آزاد شد.
شناسنامه عمليات:
• نام عمليات: طريق القدس (بستان)
• زمان اجرا: 8/9/1360
• مدت اجرا: 14 روز
• رمز عمليات: «يا حسين(ع)»
• تلفات دشمن:
انساني(كشته، زخمي، اسير): 4046 نفر
تسليحاتي:
منهدم شده: 180 دستگاه تانك و نفربر زرهي، 200 دستگاه خودرو،® 13فروند هواپيما و 4 فروند چرخبال.
غنائم: 100دستگاه تانك، 150 دستگاه بولدوزر® و ماشينهاي
مهندسي- رزمي، 19 قبضه توپ 152 ميليمتري دوربرد و 70 دستگاه نفربر و...
• يگان هاي عمل كننده: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش جمهوري اسلامي.
• اهداف عمليات: قطع ارتباط شمال به جنوب دشمن در خاك ايران با آزاد سازي شهر بستان و تنگه چزابه و رسيدن به نوار مرز بين المللي.
• برجستگي ها و ابتكارات عمليات:
1. با عزل بني صدر و پس از انجام عمليات پيروزمندانه ثامن الأئمه(ع) هماهنگي و تركيب مقدس سپاه و ارتش بيشتر شد كه ثمر? اين پيوند مقدس در عمليات طريق القدس آشكارتر شد
2. رعايت اصل غافلگيري در قالب حمله از منطقه رملي كه دشمن احتمالش را نمي داد (به پيشنهاد شهيد حسن باقري) موجب غافلگيري دشمن و دور زدن او شد. و موفقيت نيروها باعث تجزيه قواي سپاه سوم و چهارم ارتش عراق شد.
3. پيروزي در عمليات طريق القدس زمينه را براي فتح مبين در «فتح المبين» فراهم كرد.
• فرماندهان نبرد: شهيدان حاج شيخ مصطفي ردّاني پور، حسين خرّازي و حسن باقري و سرداران فتح الله جعفري، مرتضي قرباني، رحيم صفوي، صيّاد شيرازي و غلامعلي رشيد بودند. در ضمن در اين عمليات عباس كردآبادي و احد فروغي نيز از فرماندهان سپاه به شهادت رسيدند.
2. شرح عمليات مولاي متقيان(ع):
دشمن در جمع بندي اطلاعات حاصله خود، بويژه توسط ماهواره هاي آمريكايي، به اين نتيجه رسيده بود كه ايران بزودي در منطقه «دزفول- شوش» عمليات بزرگي(فتح المبين) انجام خواهد داد، از اين رو استحكامات و تمركز شديد نيرو را در شوش ايجاد كرد و ميادين مين را وسعت داد. همچنين 10تيپ مستقل به همراه چند تيپ «جيش الشعبي» را به لشكر تقويت شده اش در منطقه افزود و براي پيش دستي در تاريخ 17بهمن ماه1360 حمله خود را با شديدترين آتش توپخانه و بمبارانهاي بي وقفه هوايي شروع كرد. اين حمله عراق 13روز به درازا كشيد و دشمن بي محابا مهمّات و تجهيزات خود را صرف نبرد در چزّابه كرد امّا با مقاومت سرسختانه نيروهاي خودي و با انجام عمليات «مولاي متّقيان(ع)» با رمز «يا علي ادركني» به فرماندهي سردار حسن باقري در يكم اسفندماه 1360 كه با چهار گردان انجام شد، تلاش هاي دشمن عقيم ماند. اين عمليات دو هفته به طول انجاميد و خسارات قابل توجهي به يگانهاي تقويت شده ارتش صدام وارد آمد، تنها ثمره حمله عراق به چزّابه اين بود كه عمليات گسترده فتح المبين را يك ماه به تعويق انداخت.
شناسنامه عمليات:
• نام عمليات: مولاي متّقيان(ع)
• زمان اجرا: 1/12/1360
• تلفات دشمن:
انساني(كشته، زخمي و اسير): 4600نفر
• محور عمليات: منطقه عملياتي شوش دانيال- محور جنوبي جنگ.
• يگان هاي عمل كننده: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
• اهداف عمليات: دفع پاتك سنگين دشمن در منطقه چزّابه و توقف حمله و پيشروي آنها.
منبع : كتاب سرزمين مقدس »، موسسه فرهنگي روايت سيره شهدا، ص156
يادمان شهداي چزابه در محل تنگه و در غرب جاده فكه – بستان قرار دارد، موقعيت جغرافيايي آن 31 47 30N,47 53 00E مي باشد. در سال 1379 ، هشت شهيد گمنام در اين منطقه به خاك سپرده شد و تا سال 1384 بناي خاصي در اطراف آن نبود تا اين كه پس از مهار آب گرفتگي هاي اين منطقه ، بنايي بر اين شهيدان در اين منطقه ساخته شد. در حال حاضر بنياد حفظ آثار دفاع مقدس در حال ساخت يك بناي جديد براي اين شهيدان مي باشد.
وارد كه مي شوي، تا چشم كار مي كند، ني است و نيزار. گاهي هم كه توي جاده تا بالاي زانو آب بالا آمده است. همان كنار جاده، لاي نيزارها مزار چند شهيد گمنام توجه ها را به خود جلب مي كند. آب گاهي روي مزارها هم مي گيرد و بالا مي آيد. اينها فقط چند تا از آن هزار كبوتري اند كه هفدهم بهمن سال شصت، از لاي همين نيزارها پرواز كرده اند. در بين تپه هاي رملي و ميشداغ و هورالهويزه، تنگه اي هست كه غير قابل عبور براي يگانهاي رزمي است؛ به همين خاطر اسمش را گذاشته اند: چزابه.
وقتي بستان آزاد شد، بايد از چزابه پاسداري مي شد. دفاع از تنگه چزابه، يكي از سخت ترين عمليات هاي دوران دفاع مقدس بود. عراقي ها قصد داشتند از تنگه چزابه عبور كنند و دوباره بستان را اشغال كنند. رزمنده هاي ايراني مي خواستند با حفظ چزابه، بستان را هم حفظ كنند.
اين تنگه يكي از پنج معبر اصلي هجوم ارتش عراق به خوزستان بود. در دو سوي تنگه، دو جادة نظامي قرار دارد. جاده اي در خاك ايران كه چزابه را به فكه متصل مي كند و جاده ديگري كه در خاك عراق، كه چزابه را به عماره متصل مي كند.فاصله ما با نيروهاي عراقي در اين منطقه، حدود يكصد متر بود و جنگ تن به تن تمام عياري شروع شده بود. نيروي هوايي عراق هم به شدت منطقه را بمباران مي كرد و گاهي در يك روز بيش از صد سورتي پرواز بالاي سر رزمنده هاي ايراني داشت.يك روز از اسفند سال شصت گذشته بود كه چهار گردان از سپاه در عملياتي با نام اميرالمؤمنين(ع) از شمال تپه نبعه وارد عمل شدند و با كشتن چهارصد نفر از نيروهاي دشمن، تنگه را گرفتند و به خط خودي كه دست دشمن بود، حمله كردند و عراقيها را تا خط قبلي خودشان عقب راندند و مشكل چزابه براي هميشه حل شد.
شهيد غلامرضا مخبري. همين جا بود كه جلوي دوازده گردان كماندو عراق ايستاد و نگذاشت دشمن چزابه را بگيرد. در چزابه، در بين نيزارها، بيش از يازده خاكريز وجود دارد. در تفحص از خاكريزها، پيكرهاي شهدا و اجساد عراقي را مي يافتيم كه گواه از آن بود كه در اين منطقه، جنگي تن به تن روي داده و اين منطقه چندين بار دست به دست شده است. بچه ها گير افتاده بودند و همة راه ها بسته شده بود. شهيد رداني پور، شروع مي كند به روضه خواندن، روضة حضرت زهرا(س). بچه ها جان تازه مي گيرند و راه ها باز مي شود. خوب گوش كن شايد هنوز بشنوي...
برچسب ها: