نويسنده:
امتياز به مطلب:
/4
1392/11/24
27
بازديد: 25405
يادمان هويزه
آنچه در هويزه گذشت
هويزه
هويزه در جنوب غربي سوسنگرد قرار دارد و يكي از سه شهر دشت آزادگان است. اين شهر در دوره خلفاي اسلامي، آباد و سرسبز بود و كوشك هويزه و كوشك بصره دو قلعه محكم و دژ دفاعي اين سرزمين به شمار ميآمد. آب و هواي هويزه گرم و خشك است، آزاد مردم هويزه آريايي و مساحي است و به زبان فارسي و عربي سخن ميگويند. مردم هويزه پيرو مذهب تشيع اثنيعشري هستند. اقتصاد هويزه بر كشاورزي و دامداري بنا نهاده شده جاجيم بافي نيز يكي از صنايع دستي قابل اهميت است كه اغلب آن صادر ميشود.
در جنوب غربي حميديه رود كرخه منشعب ميشد. از اوايل سال 1358حكومت بعثي عراق علاوه بر ايجاد تحركات در مرزهاي مشترك دو كشور اقدامات گستردهاي نيز در داخل ايران آغاز كرد.در اين ميان، منطقه هويزه به لحاظ عرب زبان بودن اغلب مردم آن، از اهميت ويژهاي برخوردار بود.
اهالي مظلوم هويزه بارها هدف بمبگذاريها و ترورها واقع شدند.
هفته اول شهريور 1359
مردم هويزه هنوز از توفاني كه در راه بود خبر نداشتند هيچكس باور نميكرد كه به زودي هويزه دستخوش حوادث هولناكي ميشود.
8شهريور
با صداي تيراندازي، مردم سراسيمه به طرف پل قديمي شهر كه صدا از آن جا ميآمد، دويدند. تيراندازي با صداي انفجار مهيبي توأم شد كه شهر را لرزاند مردم ديدند كه مأمورين چند نفر را دست بسته سوار جيب خاكستري ميكنند. يك وانت بار كمي آن طرفتر در آتش ميسوخت.
مردم هاج و واج از يكديگر درباره تيراندازي و انفجار ميپرسيدند تا اين كه يكي از مامورين به دستگيرشدگان اشاره كرد و گفت اينها داشتند از عراق سلاح و مهمات ميآوردند. آن وانت هم پر از مواد منفجره بود، انگاري ميخواستند بروند اهواز براي خرابكاري- اينها مزدور عراقي هستند. اول ايست داديم اما توجه نكردند و بعد با ما درگير شدند.
31شهريور
خيابانهاي هويزه پر از اتومبيلهاي جورواجور شد. مردمي كه سوار ماشينها بودند، از شهرهاي نزديك مرز ميآمدند و حرفهاي عجيبي درباره خاموشي و وضعيت قرمز ميزدند.
يكم مهر
مدارس هويزه به حالت نيمه تعطيل درآمد كلاسها براي اسكان مهاجرين جنگي در نظر گرفته شد.
3مهر
صبح زود، چند هواپيماي عراقي تعدادي عروسك در اطراف شهر ريختند وقتي دو نوجوان به جايي كه عروسكها افتاده بود رفتند، ناگهان صداي انفجار آمد. يكي از دو نوجوان براثر انفجار عروسك تكه تكه شده بود. اسم آن جوان سقراط بود. قرار بود چند روز ديگر رخت دامادي به تن كند. اما عروسك اهدايي صدام حسين همه را در عروسي سقراط سياهپوش كرد!
4مهر
خيلي از مردم مسلح شده بودند نوجونان و كودكان مشغول پر كردن گوني شن و ساختن سنگر بودند. در مسجد جامع هنوز آموزش نظامي برقرار بود. آن شب، از راديو خبرهاي نااميد كننده شنيده شد. خبر سقوط تپههاي الله اكبر و بستان دل آنها را به درد آورد.
5مهر
آب و برق هويزه از روز قبل قطع شد و پمپ بنزين از كار افتاد نزديك صبح، 7فروند هواپيماي عراقي در آسمان هويزه ظاهر شدند. ناگهان صداي انفجار از روستاهاي اطراف بلند شد. ساعت 9 صبح، خبر تازهاي آمد نيروهاي عراقي، روستاهاي اطراف هويزه را اشغال كرده و در حال پيشروي به طرف هويزه هستند! ناگهان عراقيها هويزه را به توپ بستند.
6مهر
قسمت غربي شهر از صبح تا شب در زير آتش توپخانه قرار ميگيرد. اما مردم قسمت شرقي با آغوش باز از بقيه پذيرايي ميكنند.
8مهر
ساعت 9 صبح، عدهاي از مزدوران عراق وارد هويزه شدند. وقتي با نگاههاي خشمگين مردم رو به رو ميشوند، با لحن تهديد آميزي ميگويند هواپيماها و تانكهاي عراقي هويزه را با خاك يكسان ميكنند. عدهاي از زنان و دختران كه براي آوردن آب به كنار رودخانه رفتهاند، با مزاحمت مزدوران مواجه شده و با چشمان گريان و دستان خالي به خانههايشان برگشتند.
9مهر
عدهاي از دختران هويزه براي آوردن آب به كنار رودخانه ميروند مزدوران عراقي نشانهگيري كرده و كوزه سفالي روي سر آنها را با گلوله ميشكند. دختر بچهاي به نام سهام با شجاعت جلو ميرود و اعتراض ميكند. نامردها چرا نميگذاريد آب ببريم؟ مگر شما شمر هستيد؟! هنوز حرف سهام تمام نشده كه گلولهاي به پيشانياش ميخورد و خون صورتش را ميپوشاند. خبر شهادت سهام، مانند صاعقه بر غيرت و وجدان مردم فرود ميآيد. دختر بچه شهيده را بر سر گرفته و عزاداري ميكنند. جوانان سلاحهايي را كه مخفي كردهاند در ميآورند.
10مهر
مردم هويزه بيتوجه به تهديدات مزدوران به ميدان ميآيند. نقطه آغاز شورش دانشآموزان هويزه هستند. كودكان با دامنهاي پر از سنگ به مزدوران حمله ميكنند. زنان هم وارد معركه ميشوند و با سنگ به مزدوران حمله ميكنند. سرانجام در ساعت 11 صبح، آخرين پايگاه دشمن سقوط ميكند. باقي مانده مزدوران با خفت از هويزه فرار ميكنند.
13مهر
هويزه خلوت شده است. خيليها فقط شناسنامه و كليد خانهشان را بردهاند. مسجد هم خلوت شده است.
27مهر
بچههاي سپاه هويزه بعد از شكست حصر سوسنگرد و حماسه
هفته اول آبان ماه
در آخر هفته، چند اتوبوس نيروي داوطلب وارد هويزه ميشود بچههاي هويزه، با آغوش باز از آنان استقبال ميكنند.
هفته دوم آبان
فرمانده نيروهاي اعزامي اصغر گندمكار است.
هفته سوم آبان
دستور عجيبي توسط اصغر گندمكار صادر ميشود. بايد هويزه را ترك كنيم! گندمكار ميگويد: انگار عراقيها خيال اشغال سوسنگرد را در سر ميپرورانند. با سقوط سوسنگرد كه خط اول ماست، سقوط هويزه حتمي است. همه نيروها بايد در سوسنگرد مستقر شوند و از آن جا دفاع كنند. حركت نيروها به سوي سوسنگرد آغاز ميشود؛ اصغر گندمكار آخرين كسي است كه از هويزه خارج ميشود.
25آبان
به هويزه بر ميگردند. در اين روز سيد حسين علمالهدي به همراه تعدادي از جوانان اهوازي وارد هويزه ميشود.
هفته اول دي
هر چه ميگذشت، نورانيت و معنويت حسين علمالهدي براي همه نمايانتر ميشد. بچههاي هويزه شيفته او شده بودند. حسين علمالهدي از يك خانواده مذهبي و معروف اهواز بود. او تصميم گرفت مردم هويزه و عشاير دشت آزادگان را به زيارت امام ببرد.
5دي ماه
مردم هويزه و دشت آزادگان در جماران بودند. در پشت يك ستون، حسين علمالهدي نشسته و گريه ميكرد.
هفته دوم دي
همه درباره يك عمليات بزرگ صحبت ميكنند. سرانجام ستاد مشترك ارتش طرحي تهيه كرد كه مبناي عمليات نصر (هويزه) قرار گرفت.
14دي
ساعت 12 شب حسين خسته و غبار آلود به مقر سپاه برگشت. او درخواست آب كرد براي غسل شهادت! رفتار عجيب علمالهدي همه را به فكر فرو برد. آنشب با تمام خستگيها، خواب به چشم كسي نيامد. همه به فكر فردا بودند.
15دي
در ساعت 10صبح عمليات آغاز شد. تيپ يك لشگر 16 با 5 گروهان از نيروهاي سپاه پاسداران كه قرار بود از هويزه حركت كنند با سرعت كمتري به سمت جنوب كرخه نور پيشروي كردند. به اين ترتيب نيروهاي خودي با موفقيت توانستند حدود 30 كيلومتر پيشرو كنند.
16دي
مرحله دوم علميات ساعت 8 صبح آغاز شد نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و جفير حركت كردند. حدود ساعت 4 و نيم بعد از ظهر، علمالهدي متوجه پيشروي يك ستون از تانكهاي دشمن شد. نيروهاي حسين علمالهدي در محاصره تانكهاي دشمن افتادند و درگيري آغاز شد؛ نبرد عاشورايي. فردا مسلح به سلاح كلاشينكف و آر.پي.جي در برابر تانكهاي فولادي. سرانجام اين نبرد با شهادت حسين علمالهدي و 140تن از پاسداران و نيروهاي داوطلب- از جمله عدهاي از دانشجويان پيرو خط امام به پايان رسيد.
19دي
به دليل پيشروي عراقيها، حتي به نيروهاي انتظامي شهر نيز دستور خروج از هويزه داده شد. ساختمان بانك ملي هويزه محل امداد رساني به مجروحين بود، اما پزشكيار و امدادگرها آنجا را ترك كردند. با رسيدن غروب، خبر آمد كه عراقيها در جاده هويزه سوسنگرد مستقر شدهاند.
در هويزه انگار بذر مرگ پاشيده بودند.
نيروهاي عراقي در 23 دي با يك گردان پياده و يك گردان تانك در 1500 متري شرق هويزه موضع گرفتند. در 25دي در حالي كه هويزه زير آتش قواي زرهي دشمن قرار داشت، يك گردان پياده عراق خود را به روستاي ساريه رساند و در آنجا مستقر شد. دشمن كه هراسناك از شهر خالي هويزه، 5شبانه روزگرداگرد آن موضع گرفته بود. در 27 دي وارد شهر شد و چند تانك را براي تامين در داخل شهر مستقر كرد. سربازان عراقي با اطمينان از نبودن نيروهاي مقاومت، به غارت منازل مشغول شدند.
پس از شكست حصرآبادان در عمليات ثامنالائمه و آزادسازي قسمت وسيعي از بر زمينهاي اشغالي شمال خوزستان در عمليات فتحالمبين، نوبت به عمليات «الي بيتالمقدس» با رمز يا علي بن ابيطالب(ع) رسيد. در طراحي اين عمليات، قواي قرارگاه قدس به 5 گروه تقسيم شدند و براي هر يك طرح جانوري مجزا تعيين گرديد. قدس1 در غرب هويزه و قدسهاي 2، 3، 4 و 5 در شرق هويزه بايد وارد عمل ميشدند. در نتيجه تلاشهايي كه باعث عقبنشيني دشمن از اين منطقه شد، حدود 4100 كيلومتر مربع از منطقه اشغالي شامل جفير پادگان حميد و به خصوص هويزه آزاد شد.
روز هجدهم ارديبهشت سالگرد شهري است كه به خاطر دفاع از آن، خون جوانان زيادي ريخته شده است. جواناني كه ستارهاي به نام حسين علمالهدي برتارك اسامي آنان ميدرخشيد. پس از آزادسازي هويزه مردم اين شهر به خانه خود باز گشتند. توليت آستان قدسرضوي مسووليت بازسازي شهر را بر عهده گرفت. براي شهداي مظلوم هويزه يك آرامگاه ساخته شده كه اكنون زيارتگاه عاشقان است. اكنون شهر هويزه سمبل ايثار و از خود گذشتگي جوانان مؤمن ايران است، هويزه شهر ايثار و شهادت است.
در آذر 1359، پس از شكست بيش از دو گردان از نيروهاي عراقي در جنوب سوسنگرد به وسيله سربازان اسلام، يك گروهان از برادران سپاه اهواز جهت محافظت و پدافند شهر هويزه، از سوسنگرد به آن شهر اعزام شدند. افراد اين گروهان، پس از رسيدن به منطقه و استقرار، عهده دار حفاظت از جنوب تا جنوب غربي شهر هويزه شدند.
نيروهاي عراقي در اين منطقه متشكل از واحدهاي تانك از نوع «تي – 62»، «تي -55»، موشك هاي زمين به زمين و امكانات نظامي پيشرفته و بيش از 6 هزار نفر پياده بودند. ولي همين نيروهاي اندك مدافع شهر، از كمترين امكانات دفاعي هم بي بهره بودند.
دشمن در آغاز هجوم سراسري خود، ظرف 48 ساعت از محور هويزه تا كرخه پيشروي كرده و در امتداد آن مستقر شده بود، به طوري كه فاصله ي آن ها تا هويزه حدود 10 كيلومتر بود.
تاكتيك دشمن اين بود، كه با تصرف سوسنگرد، هويزه خود به خود سقوط مي كند.
در چنين شرايطي 50 تا 60 نفر از برادران سپاه براي جلوگيري از پيشروي دشمن مسؤوليت مين گذاري جاده ها را به عهده گرفتند. زيرا اين جاده ها و راه هاي عبور، براي دشمن به مانند رگ هاي حياتي براي ادامه ي تجاوز محسوب مي شد. دو هفته قبل از آن كه عمليات مدافعان اسلام عليه نيروهاي عراقي در اين منطقه انجام گيرد، بني صدر دستور تخليه ي هويزه را از برادران بسيج و پاسدار صادر و دستور داد كه در سوسنگرد مستقر شدند.
اين دستور بني صدر، با مخالفت جدي شهيد سيد محمد حسين علم الهدي و ديگر برادران مواجه شد. بعد از آن كه علم الهدي با حضرت آيت الله خامنه اي تماس گرفت، دستور بني صدر لغو شد و برادران پاسدار در هويزه باقي ماندند.
يك هفته بعد، تصميم بر آن شد كه از محور هويزه و سوسنگرد حمله انجام گيرد. اين عمليات را مي توان نقطه ي عطف عمليات منظم برادران ارتش و سپاه دانست. بار ديگر بني صدر، شعار جدائي ارتش از سپاه را سر داد و گفت: سپاه نبايد در اين عمليات شركت كند. برادران بسيجي و سپاه كه در منطقه بوده و اغلب آن ها به منطقه آشنايي داشتند، اين ترفند بني صدر را ضربه شديدي بر پيكر عمليات مي دانستند.بار ديگر، اين مسأله با تلاش برادر علم الهدي و تماس هاي مكرر ايشان با مسؤولان در تهران، حل شد و قرار شد كه سپاه به عنوان پياده ارتش در عمليات شركت كند.
15 دي 1359، روز آغاز عمليات بود. براي اين عمليات دو تيپ از لشكر 16 زرهي قزوين و يك تيپ از لشكر 92 زرهي اهواز در نظر گرفته شده بود، كه دو گردان از نيروهاي سپاه و عده اي هم از نيروهاي جنگ هاي نامنظم (شهيد چمران) نيروهاي ارتش را ياري مي دادند. از جمله هدف هاي اين عمليات، پاكسازي شمال و جنوب كرخه كور از وجود نيروهاي متجاوز ارتش عراق و آزاد سازي پادگان حميد و منطقه ي جفير بود. نتايج عمليات در اين روز موفقيت آميز بود. اما هنوز عقبه هاي اصلي دشمن در پادگان حميد و سه راهي جفير آسيب نديده بود. رزمندگان اسلام، پس از تصرف مرزهاي كرخه و حاج بدر، قصد پيشروي به سوي پادگان حميد را داشتند. اما بنا به دلايلي، مانند نرسيدن مهمات، قرار بر اين شد كه ادامه ي عمليات در 16 دي ماه انجام شود.
شانزدهم دي 1359، برادران سپاه در جلو تانك هاي ارتش مستقر شده و منتظر دريافت رمز حمله بودند، كه رفت و آمد تانك هاي دشمن زياد شد و پس از آن، هواپيماهاي دشمن جهت بمباران ظاهر شدند. از طرف ديگر نيروهاي اسلام زير آتش توپخانه، كاتيوشا و خمپاره قرار گرفتند. با شناخت دقيقي كه عراقي ها از منطقه داشتند، موجب شهادت عده اي از رزمندگان اسلام گرديد. لشكر 9 مكانيزه ارتش عراق دست به عمليات زده بود و چون نيروهاي خودي انتظار اين حمله را نداشتند، فرماندهي دستور عقب نشيني به طول 500 متر را به صورت تاكتيكي صادر كرد. اين دستور باعث شد كه تانك ها عقب نشيني كنند و عراقي ها با اين تصور كه نيروهاي اسلام شكست خورده و فرار كرده اند، وارد منطقه شدند.
در اين ضد حمله ي سنگين دشمن كه نيروهاي ايراني مجبور به عقب نشيني شدند، بيش از يكصد تن از برادران پاسدار، جهاد و دانشجويان پيرو خط امام از جمله حسين علم الهدي مفقود الاثر و شهيد شدند. در پي اين حادثه نيروهاي دشمن در تاريخ 18 دي 1359، هويزه را اشغال كردند و پس از آن فرمانده ي نيروهاي عراقي (خليل الدوري) دستور داد تعدادي از مردم بي گناه، را دست بسته در يك گودال قرار داده و به شهادت برسانند و سپس عراقي ها تمام شهر را با ديناميت و بلدوزر نابود كردند. بدين ترتيب 1800 واحد مسكوكني و تجاري و سه مسجد و دو حسينيه و شهر به تپه اي خاك مبدل شد.
شهيد علم الهدي پيشگام دانشجويان پيرو خط امام بود كه در هويزه حماسه آفريدند و تا آخرين نفس در مقابل دشمن متجاوز ايستادند و خون پاك خويش را نثار كردند. سيد محمد حسين، فرزند آيت الله حاج سيد مرتضي، در هشتم مهر 1337، در اهواز چشم به جهان گشود. از آن جا كه فرزند يك خانواده ي مذهبي و روحاني بود، از همان كودكي علاقه ي وافري به علوم ديني، به ويژه تلاوت قرآن مجيد داشت، تا جايي كه با گذشت زماني كوتاه اين توانايي را به دست آورد كه به تدريس قرآن كريم بپردازد. شور انقلابي و مذهبي وي سبب شد تا از 14 سالگي پا به عرصه ي فعاليت هاي سياسي بگذارد.
فعاليت هاي شهيد در زمينه ي توسعه ي امور فرهنگي، مذهبي و سياسي تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت. تشكيل گروه موحدين با عده اي از دوستان، شروع مبارزه ي مسلحانه عليه رژيم طاغوت، تكثير و پخش اعلاميه هاي امام قدس سره، ايجاد هماهنگي و وحدت بين حوزه و دانشگاه و شركت در ترور مستشار امريكايي (پل گريم)، بالاترين مقام شركت نفت در اهواز كه سبب ايجاد وحشت بيشتر در دل رژيم و حاميان آن و در نتيجه تداوم اعتصاب در شركت نفت اهواز شد، از جمله فعاليت هاي شهيد علم الهدي در دوران قبل از پيروزي بود.
بعد از پيروزي نيز علم الهدي منشأ فعاليت هاي مختلفي بود كه تأسيس بسيج، مجاهدت در جهاد سازندگي تأسيس سپاه هويزه و شركت در تسخير لانه ي جاسوسي امريكا همراه با ساير دانشجويان پيرو خط امام از جمله اين مجاهدت ها مي باشد. شهيد كه دانشجوي سال دوم دانشگاه مشهد در رشته ي تاريخ بود، با شروع جنگ تحميلي همراه با گروهي از دانشجويان و نيروهاي بسيجي، به سوي جبهه هاي دفاع حق عليه باطل شتافت و در حالي كه در حلقه محاصره دشمن در هويزه به اتفاق هم رزمان خود گرفتار شده بود، تا آخرين قطره ي خون به دفاع از ايران اسلامي پرداخت و به ديدار پروردگارش نايل آمد.
برچسب ها: